گلشیفته تو گوشم میخونه و اشکه که تو چشمام دویده. تلگرامو باز کردم به امید اینکه پیامی داشته باشم ازت. و هیچ. نیستی. آخرین پیامم که به طرز مسخرهای نوشتم عصر بخیر سین خورده و بعد اون هیچ. اینا نالههای آخره اما. نمیذارم دوست داشتنت زمینم بزنه. دوست داشتن واسه زمین زدن نیست که، واسه بلند شدنه، واسه هر چیه جز این چیزی که توش گیر کردم. که اصلا پشیمون شدم از زدن اینجا. گفتم اینجا رو زدم که ازت ننویسم، ولی همش شده تو. که بیشتر پرو بال دادم به فکرا و حسام و این داره زمینم میزنه. و من؟ آدمیام که یاد گرفتم بلند شدنو. من جون سالم به در بردم از خیلی چیزا. از اینم میبرم. دوست داشتنتو باید رها کنم. باید رهات کنم. باید نه فقط از دوست داشتنت برم، که از خودت هم برم. از دوستم، رفیقم هم برم. که نمیتونم عزیزدلم. نمیتونم.
درباره این سایت