بعد قبل طلوع هیچ  فیلمی دیگه اونقدر نرفت تو دلم. تا دیشب. از همون یه ریع اولش حس کردم دارم فیلم معرکه‌ای رو میبینم. و بله. معرکه بود. تا تهش. که شد قشنگ ترین فیلمی که دیدم. تموم شبو بعد دیدنش فکر کردم به اینکه خب منطقیه محبوبت بشه ولی چرا اینقدر محبوب شد برات؟ چون شخصیت اول فیلم شبیه تو بود. من شبیه تو دیدمش. که تو پیش از طلوع هم اون شخصیت تو بودی. که اصلا شاید منظورم خود خود شخصیت هم نیست، یه سری رفتارا، یه سری ری اکشنا. نمیدونم! ولی تویی. چه بد مینویسم

ایثن هاوک مصداق بارز توئه برام. قبل دیدنت حتی مصداق تو بود برام. و بعد، بعد دیدنت، بعد بوسیدنم، مصداق ترین شد. که چقدر شبیه میبوسی آخه! که دیشب دختره رو میبوسید و دل من می‌رفت. که یه سکانس داره که اعتراف میکنه عاشقشه و دختره میخزه بغلش و آخ خدایا. بی نهایت من و تو بود. :)) حالت خزیدن دختره، بوسه های هاوک رو موهاش و جای جای صورتش و بعد بوسیدن لباش که دلم رفته و برنگشته.

 

*چه بده هر پست حتما باید عنوانی داشته باشه. آقا من بی عنوان مینویسم، بخوام عنوان دار بنویسم جهت دار میشه و نمیخوام. چه وضعشه. :/ 

 


مشخصات

آخرین جستجو ها